بسم الله الرحمن الرحیم آقای هاشمی رفسنجانی نامهام را با سلام آغاز نمیکنم زیرا شما در نامه خود سلام به رهبری را فراموش کردهاید یا عمداً آن را ترک کردهای. آقای هاشمی؛ از متن نامه و تهدیدهای شما به نظر نمیرسد این سلام نکردن از روی فراموشی باشد. آقای هاشمی قطعاً کسی باور نمیکند که شما بعد از سی سال کار اجرایی، نامه نگاری اداری را بلد نباشی آیا در اثر پیری آن را فراموش کرده و ندانی "زید عزه" را برای چه کسی به کار میبرند و ندانی بعد از اسم رهبری و مراجع عظام چه باید نوشت. آقای هاشمی؛ شما در نامه خود سخنان رییس جمهور را "دروغپردازی و خلافگوییهایی دانستهاید که خلاف شرع و قانون و اخلاق و انصاف است" آیا سخنان سال های اخیر شما در نماز جمعه و مجامع مختلف به طریق اولی دارای همین صفات نیست و سخنان مهرههای بیارادهای که به عنوان کاندید ریاست جمهوری معرفی کردهای موافق اخلاق و شرع و قانون و انصاف است، به قول طلبه ها "بائک تجر و باتی لا تجر" . چرا شما و فرزندان و طرفداران و حزبهایی که ساختهای وکاندیدایی که معرفی کردهاید حق دارید هر چه خواستید بگویید اما اگر رییس جمهور بعد از مدتها پاسخ دهد خلاف شرع و قانون اخلاق و انصاف می شود؟ آقای هاشمی؛ گفتهاید که سخنان رییس جمهور محترم "افتخارات نظام اسلامی را نشانه گرفته بود"، آیا مثل شما، مثل مورچهای نیست که در آب افتاده بود و میگفت دنیا را آب برده است. آیا شما و فرزندانت تمام افتخارات نظام هستید. آقای هاشمی؛ شما سخنان رییس جمهور را "زیر سئوال بردن تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تلاش امام راحل (ره)" دانستهای اما نگفتهای چه ربطی بین اموال پسر شما و تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی هست؟ آیا این سخن مغالطهای آشکار نیست. آقای هاشمی؛ گفتهاید رییس جمهور "غیر مستقیم مقام ولایت و رهبر معظم انقلاب را نشانه رفته است" آیا این سخن شما مصداق کاسه داغ تر از آش نیست. آیا شما به خاطر رهبری، این عکس العمل را نشان دادهاید؟ آیا این تهدید به بحران و آشوب حمایت از رهبری است؟ آقای هاشمی؛ یاد از گذشته کردهاید و از دورانی نام بردهاید که شما و شهید مظلوم بهشتی و رهبر معظم انقلاب را با عنوان "سه یاور خمینی" میشناختند ولی خوب میدانید که امام (ره) معیار را حال فعلی افراد میدانستند. شما هم میدانید انقلابی بودن کافی نیست؛ انقلابی ماندن مهم است. قرآن کریم میفرماید: "من جاء بالحسنه فله عشر امثالها" معلوم میشود انجام حسنه مهم نیست آنچه ارزشمند است حفظ حسنات تا قبر و قیامت است. آقای هاشمی؛ شما در همین انقلاب کسان زیادی را دیدهاید که روزی در کنار امام بودند و روزی دیگر درمقابل امام ایستادند و سپس زیر چرخهای قدرتمند انقلاب له شدند. آقای هاشمی؛ شما شریعتمداریها، بنی صدرها، منتظری ها، آذری قمیها و... را دیده اید. شما سرگذشت طلحه و زبیر و بسیاری دیگر از اصحاب پیامبر را شنیدهاید. مراقب باشید که عاقبت به خیری از هر چیزی مهمتر است. آقای هاشمی؛ گفته اید دو پیشنهاد دادهاید "ولی عملاً پذیرفته نشده و رهبر معظم صلاح را در سکوتشان دیدند" اگر چنین است و شما از نظر و مصلحت سنجی مقام معظم رهبری خبر دارید و معتقد به ولایت فقیه هستید چرا برخلاف نظر ایشان عمل کردید؟ چرا از ولی فقیه اطاعت و پیروی نمیکنید؟ جناب آقای هاشمی؛ گفته اید "اکثر مردم متعهد و انقلابیمان کمتر تحت تاثیر خلاف گویی ها قرار می گیرند و دلیل آن آراء افتخار آمیز مردم به این جانب در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری است" . البته بخش اول سخن شما کاملا صحیح است و قبول داریم که مردم کمتر تحت تاثیر خلاف گوییها قرار میگیرند، اما رای ندادن به شما در انتخابات نهم ریاست جمهوری و انتخابات ششم مجلس شورای اسلامی نشانه چیست؟ آقای هاشمی؛ گفتهاید از هیچ یک از کاندیداها حمایت نکردهاید و دست نشانده بودن کاندیداها را تهمت میدانید، پس چرا آقای موسوی گفت شما از او حمایت کردهاید و به آن حمایت افتخار میکند. و اگر آقای موسوی دروغ گفته است چرا شما انکار وتکذیب نکردید؟ علاوه بر آن چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. آقای هاشمی؛ گفتهاید "من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام وکشور نمیدانم" سئوال اینجاست که وقتی مردم به کسی رای دادهاند و رهبری رای مردم را تنفیذ کرده، شما چه کاره این نظام هستید که بخواهید ادامه وضع موجود را به صلاح بدانید یا ندانید؟ نکند خود را قیم این مردم و مملکت میدانید؟ یا فکر میکنید عضو شورای رهبری هستید؟ یا بنا برآنچه از دختر تان نقل شده، معتقدید که شما مقام معظم رهبری را به ولایت رساندهای و ایشان باید زحمت شمارا جبران کند؟ جناب آقای هاشمی؛ گفته ای "بی شک بخشی از مردم و احزاب و جریان ها این وضع را بیش از این بر نمی تابند" و با تشبیه طرفداران خود به "آتش فشان" که با سرهای برهنه و وضعیت زننده در خیابان ها رقص وپایکوبی می کنند ، رهبری را به آشوب وشورش خیابانی تهدیدکردهای. آیا تجربه بنی صدر ومنتظری و دیگران برای شما کافی نیست؟ جناب آقای هاشمی؛ آیا فکر میکنی پسران ژیگول و دختران جوان که به بهانههای مختلف به خیابان آمدهاند طاقت غرش امت حزب الله قهرمان را دارند؟ آیا در شأن شماست که به عنوان یک روحانی انقلابی پناه خدا را رها کرده و برای چند روز قدر ت در پناه دخترکان بزک کرده سنگر بگیری. جناب آقای هاشمی؛ شما امروز به زمین نخوردی و حرف رییس جمهور محبوب شما را به ذلت نکشید ، ذلت آن است که در فیلم تبلیغاتی خود دختران بزک کرده را لابلای پسران جوان بنشانی و همراه آنان به بازی گری و نمایش بپردازی و در برابر دوربین اشک مصنوعی بریزی. جناب آقای هاشمی؛ مطمئن باش نه شما و نه نیروهای بزک کرده شما، که این روزها آنان را به خیابان کشاندهای، تاب و توان خشم بسیج ، طلاب غیرتمند و نیروهای وفادار به انقلاب را ندارید . جناب آقای هاشمی؛ به یاد داری داستان مرد زاهدی را که با شیطان کشتی گرفت و شیطان را به خاک انداخت و شیطان وعده داد اگر مرا رها کنی هر روز سکهای در یافت خواهی کرد ، مدتی شیطان سکهها را میداد و دیری نپایید که جریان سکهها قطع شد و چون بار دیگر زاهد به مصاف شیطان رفت، شکست خورد؛ چرا که سکه های شیطان کار خود را کرده بود. جناب آقای هاشمی؛ میدانی و میدانیم هاشمی امروز هاشمی دیروز نیست مگر اینکه توبه کرده و به گذشته پر افتخار خود باز گردد. جناب آقای هاشمی؛ هنوز دیر نیست هیچ کس از شکست شما خوشحال نمیشود مطمئن باشید وهستید که ما دوستان دیروز شما بودهایم ولی اگر احساس کنیم که در مقابل رهبری ایستادهاید در مقابل شما میایستیم و میدانید در مقابل هر که بایستیم او را میشکنیم و البته اگر روزی مجبور به شکستن شما شویم مشتی محکم و چشمی اشکبار خواهیم داشت. جناب آقای هاشمی؛ سخن شما را برای خودتان تکرار می کنم : سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل دوستدار ، ارادتمند و مرید دیروز و انشاء الله فردای شما محمود مقدمی مدیرکل فرهنگی حوزه |
موضوعات مرتبط: نامه یکی از مدیران حوزه علمیه قم به رفسنجانی
تاریخ : شنبه 88/3/23 | 6:32 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()