مدیر مسئول موسسه تدوین مطالعات تاریخی در نامه ای در پاسخ به هاشمی رفسنجانی با اشاره به تمرد هاشمی از فرامین حضرت امام خمینی(ره) به یکی از این موارد اشاره کرد و می آورد: امام مخالف تعطیلی مجلس برای حج بود ولی شما
به گزارش رجانیوز متن نامه عباس سلیمی نمین به شرح زیر است:
جناب آقای هاشمیرفسنجانی
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام
باسلام، به عنوان نویسنده و پژوهشگر مسائل سیاسی و تاریخی قصد داشتم قبل از برگزاری
انتخابات نظرات خویش را پیرامون برخی فرازهای نامه شما به رهبری (به ویژه بخشهایی که به تاریخ انقلاب مرتبط است) خدمتتان تقدیم دارم، اما ترجیح دادم حتی در کمترین حد هم به التهابات رقابتهای انتخاباتی دامن نزنم. اکنون که تداوم همان رویه را شاهدم، خود را ناگزیر از بیان برخی واقعیتهای تاریخی میبینم.
قبل از ورود به مباحث مطرح شده در نامه حضرتعالی، ابتدا لازم میدانم بر این نکته تأکید ورزم که قاطبه دلسوزان این مرز و بوم شما را فردی توانمند و با سوابقی درخشان در مبارزات ملت ایران در نیل به استقلال میدانند. در کنار این قوتها به ویژه در دوران تصدی پستهای اجرایی، ضعفهایی نیز عملاً در معرض دید مردم قرار گرفته است. البته به نمایش درآمدن ایرادات و نقیصههای شخصی منحصر به حضرتعالی نبوده است. در سه دهه پشت سرگذاشته شده، ملت برخی سیاسیون را در عرصه حکومتداری و اداره جامعه مبتلابه نوعی کم توجهی رو به رشد نسبت به مبانی اعتقادی و اصول و ارزشها یافت، یا متقابلاً برخی متدینین و پایبندان به مبانی را در درک پیچیدگیهای سیاسی ضرورتهای حکومتی دارای ضعف ارزیابی کرد، همچنین برخی روحانیون و متصدیان امور اجرایی را در ارتباط با دقت در اموال عمومی، غیرمنضبط و شلخته شناخت و ... بدون شک ارزیابی دقیق قوتها و ضعفها هرگز مانع از این نبوده است که ملت از نیروهای انسانی لایق و توانمند به عنوان بالاترین سرمایه به صرف داشتن کاستی و ایرادی، بهرهمند نشود. البته این بهرهمندی منوط به تن دادن این سرمایههای انسانی به مهندسی رهبری نظام (از ابتدای پیروزی انقلاب) از یک سو و رای مردم در چارچوب قانون از دیگر سو بوده است. مهندسی رهبری انقلاب در این زمینه به معنی هدایتی کلان است که هرکس متناسب با توانمندیهایش به تدریج به جایگاهی نزدیک شود که ملت ضمن سود بردن حداکثری از قابلیتها، با ضعفها به صورت حداقلی مواجه شود. آنچه از رفتار سیاسی حضرتعالی به روشنی استنباط میشود اینکه حاضر نیستید به این دو مؤلفه به سهولت تن دهید. بویژه آنچه که در نامه اخیرتان به رهبری مینویسید: "تاریخ گواه است که اکثریت مردم متعهد و انقلابیمان کمتر تحت تأثیر خلافگوئیها قرار میگیرند و دلیل آن آراء افتخارآمیز مردم به اینجانب در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری است ". (روزنامه جمهوری اسلامی، 20 خرداد 1388، ص3)
این درست است که مردم به جنابعالی در انتخابات خبرگان رأی دادند اما همین مردم در انتخابات ریاستجمهوری نهم با رایی چشمگیر به رقیب نه چندان معروف، به شما پیامی دادند که ایکاش در آن تأمل میشد. درست یا غلط اکثریت جامعه حضرتعالی را در عرصه اجرایی مدیری منضبط در مسائل اقتصادی نیافت. براساس همین نگاه تیزبین، عدم حساسیت درخور مدیران عالیرتبه اجرایی نسبت به فعالیتهای مالی اطرافیان و منسوبان باب انحرافات و لغزشها را در سطوحی میگشاید که امکان مقابله با آن بسیار دشوار خواهد بود. شاید به همین دلیل امام راحل و مقام معظم رهبری اطرافیان خود را از ورود به عرصه فعالیتهای اقتصادی شدیداً نفی کردند. متاسفانه عدم توجه حضرتعالی به چنین مهندسی کلان، مسبوق به سابقه بوده است. برای نمونه بسیاری از تمهیدات رهبری برای حفظ سادهزیستی مسئولان بویژه روحانیت و تقویت روحیه توجه به مصالح جامعه به جای پرداختن به تامین منافع خویشتن مورد توجه قرار نگرفت. شخص شما بعضاً به تبعات بسیار مخرب عدم توجه به چنین رهنمودهای کلانی اذعان داشتهاید: "مجلس از امروز تا دهم مهر ماه تعطیل است. بسیاری از نمایندگان به مکه میروند؛ کار خوبی نیست. تبعیض است و بدنامی دارد. " (آرامش و چالش، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1362، به اهتمام مهدی هاشمی، نشر معارف انقلاب، سال 1381، ص257) رفتن اکثریت نمایندگان به حج با پول مردم، علاوه بر عدم توجه به مهندسی کلان رهبری نوعی برتری دادن به مطالبات و تمایلات شخصی بر نیازهای جامعه است. باید دید این باب چگونه در کشور گشوده شد. آیا مقامات رده پائین سیاسی جرأت داشتند که در برابر هدایت کلان رهبری بایستند و آن را خواسته یا ناخواسته خنثی کنند؟ قطعاً پاسخ به این سئوال منفی است. شخصیتهایی قادر به چنین امری بودند که منزلت بالایی در نظام داشتند. مناسب است در این زمینه همراه با خاطرات شما کمی به عقب برگردیم. دقیقاً در مورد همین موضوع که جنابعالی در سال 1362 از آن به عنوان "تبعیض و بدنامی " یاد میکنید، امام در سال 1361 رهنمودها و انتقادات بسیار صریح و تندی داشتند که توجه به آن میتوانست باب بسیاری از تبعیضها را در نظام اسلامی ما ببندد: "سهشنبه 9 شهریور... نمایندگان مجلس، فرماندهان سپاه، سفرا و کارداران و ائمه جمعه پاوه با امام ملاقات داشتند. من مقداری صحبت کردم و سپس امام صحبت کردند و از تصمیم جمع زیادی از نمایندگان و مسئولان در خصوص مسافرت به مکه انتقاد کردند. " (پس از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 1361، انتشارات دفتر معارف انقلاب، سال 1380، چاپ دوم، ص236)
حضرت امام در این سخنرانی مهم ضمن تصریح به اینکه حفظ ثغور اسلام، بالاترین فرائض است، میگویند: "ما در بین راه هستیم آقایان. انقلاب ما در بین راه است و ما باید او را دریابیم. همه باید این فکر را بکنند. آقایان نمایندگان محترم هم باید این فکر را بکنند. ما بین راه هستیم. اگر اینجا احتیاج باشد به نمایندگانی که بروند در جبههها و مردم را نصیحت بکنند، آن وقت تصور این را بکنید که آیا یک سفر مستحبی حج باید بروند یا یک سفر- تقریباً- واجب به طرف جبههها و نصیحت آنها و دلداری به آنها. الان چند روز است که به من مکرر گفته شده است که دارد مملکت برای این توجهی که دارند به سفر حج، فلج میشود. وکلای مجلس میخواهند همه مشرف شوند؛ 140 نفر یا بیشتر مشرف بشوند. البته عذر دارند، میگویند آقای هاشمی فرمودند که این تعطیلی آنهاست، لکن ما فکر این را بکنیم که ما امروز تعطیل داریم؟ ما امروز میتوانیم در این وضعی که کشور ما دارد استفاده از تعطیل بکنیم؟ و شورای قضایی هم میگویند بسیارشان میروند. شورای نگهبان هم، خوب ایشان هم میروند و از سایر قشرها هم همینطور... آقایان توجه کنند! خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند، که البته بعضی مسائل دیگر هست، من نمیخواهم بگویم که موجب نگرانی است، ولی خودتان توجه بکنید که آیا با این وضعی که کشور ما دارد. این طور کوچ کردن به جوار بیتالله با آن همه ثوابهایی که دارد، بر غیراشخاصی که واجب عینی است، آیا الان صلاح میدانند که آقایان که این مملکت را به حال تعطیل درآورند؟ و- خدای نخواسته- یک وقت یک صدمهای وارد بشود به کشورتان، علاوه بر یک نگرانیهای دیگری هست. در هر صورت توجه به این بکنید که انگیزهای که در قلب شما برای رفتن حج هست، چه هست؟ این است که به ثواب عالی برسید؟ آن وقت ببینید ثواب اینکه به حج بروید یا ثواب اینکه برای مسلمین خدمت بکنید، کدام بیشتر است؟ برای حدود و ثغور اسلام خدمت بکنید، کدام بیشتر است؟ " (صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، مؤسسه نشر و تنظیم آثار، چاپ سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سال 1379، جلد شانزدهم، صص5-464)
حال به منظور کسب یک تجربه، مناسب است جنابعالی عملکرد خویش را در قبال این تشخیص دقیق انحراف در مراحل اولیه مرور کنید. نگرانیای که منحصر به نمایندگان مجلس نبود بلکه همه مسئولان کشور را شامل میشد: "چهارشنبه 10 شهریور... عصر هیئت رئیسه جلسه داشت و درباره مجلس با توجه به اظهارات امام که از سفر مستحب حج منع کرده بودند و تعطیلی مجلس را زیر سئوال برده بودند، بحث شد. دیدیم که به خاطر حج واجب، بیش از هشتاد نماینده مشرف خواهند شد و چارهای جز تعطیلی نداریم. قرار شد که سه هفته تعطیل داشته باشیم... " (پس از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی در سال 1361، انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، 1380، ص237) و در ادامه جنابعالی در جلسه علنی از موضع خود در برابر نظر امام اینگونه دفاع میکنید: "در جلسه علنی امروز راجع به تعطیل سه هفتهای مجلس و سفر نمایندگان به مکه صحبت کردم و با توجه به اظهارات امام در ملاقات با نمایندگان، علل این تعطیل را توضیح دادم. " (همان، ص240) در پاورقی ذیل این مطلب نیز یادآور میشوید: "من با صراحت گفتم که اگر حج واجب باشد هیچکس حق ممانعت را ندارد؛ آقایانی که واجب است مکه بروند، حتماً بروند و جلویشان گرفته نشود، خودشان هم نمیتوانند منحرف شوند چون وظیفه است و اگر با رفتن آقایان امکان ادامه کار مجلس نیست بعضی آقایانی که در کشور هستند در محلهای انتخاباتیشان و یا در جبهه و یا در جاهای دیگری که امروز حضورشان نیاز است خدمت کنند و برنامهتان را بهم نزنید. " (همان، پاورقی)
در این زمینه چند نکته قابل تامل خواهد بود: اول؛ بفرض که جنابعالی واقعاً معتقد بودید که ولی فقیه حتی نمیتواند در حد مدیری عادی مانع از تعطیلی برخی از مراکز کلیدی و اساسی نظام شود. چرا به عنوان ریاست مجلس در سالهای بعد که دیگر بحث حج واجب نمایندگان نمیتوانست در میان باشد از چنین روندی جلوگیری نکردید تا جایی که خود، این تبعیض آشکار بین مسئولان و تودههای مردم را بدنامی عنوان میکنید. دوم؛ در این شرائط اگر کسی از شما بپرسد که چگونه میتوان روند این بدنامی را متوقف ساخت چه پاسخی دریافت خواهد کرد؟ به ویژه اینکه در نوع استدلال شما در مخالفت با نظر امام مبنی بر صحیح نبودن تعطیلی مجلس به خاطر سفر نمایندگان، نگرشی متفاوت از نحوه نگرش ایشان به یک سیستم کاملاً مشهود است. سوم؛ با وجود آنکه این وضعیت تبعیضآمیز و بدنامی مقامات کشور هر ساله شکل تاسف بارتری به خود میگرفت، حضرتعالی در مقام ریاست مجلس اقدام مؤثر بازدارندهای صورت ندادید تا جایی که هر ساله در موسم حج کشور به صورت نیمه تعطیل درمیآمد و امور مربوط به جامعه و مردم برای نزدیک به یک ماه مسکوت میماند و به تدریج ستادهای حج و بعثه رهبری تبدیل به اقامتگاههای مجلل زیارتی برای مسئولان شد. چهارم؛ در صحن مجلس و در نطق قبل از دستور اظهار داشتید: "اگر حج واجب باشد هیچکس حق ممانعت ندارد. " این در حالی بود که مخالفت امام با تعطیلی مجلس به خاطر تشرف جماعتی از نمایندگان به خانه خدا، تنها در حد اختیارات یک مدیر معمولی به منظور اداره یک سیستم و یک مجموعه قرار داشت. به عبارت دیگر، حتی در یک سیستم عادی، به صورت کاملاً منطقی یک مدیر میتواند برای جلوگیری از تعطیل شدن امری از امور اساسی مربوط به مردم و جامعه، اجازه تشرف به حج را به برخی از افراد مستطیع به لحاظ مالی و جسمی ندهد و اصولاً اخذ چنین اجازهای، خود یکی از شرایط استطاعت به حساب میآید. هرچند در این زمینه و موارد مشابه که تدابیر کلان رهبری برای جلوگیری از رشد برخی آفات در میان مسئولان توسط عزیزانی چون شما نقض گردیده، سخن بسیار است اما تردیدی نیست که با وجود چنین ضعفهایی، همانگونه که در نامه اخیرتان اشاره کردهاید جنابعالی یکی از "سه یاور خمینی " بودید: "بعد از جریان شوم 14 اسفندماه 1359 با ارشاد امام و بنیانگذار جمهوری اسلامی، شهید مظلوم دکتر بهشتی و جنابعالی و اینجانب که در شعارهای مردمی به عنوان "سه یاور خمینی " شناخته شده بودیم با همراهی نیروهای انقلابی و بخصوص نمایندگان متعهد مجلس اول و حزب جمهوری اسلامی توانستیم در جهت زدودن غبارهای ابهامات و سمپاشیها اقدامات مؤثری انجام دهیم. " (روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 20 خرداد 1388، ص3)
اما آیا اگر به حق معتقد باشیم که حضرتعالی یکی از یاوران بنیانگذار انقلاب بودید نمیبایست نگاهی منصفانه به عملکردها بیفکنیم و به نقد آنها بپردازیم تا از تاریخ درس لازم را بگیریم؟ اجازه دهید به عنوان فردی دلسوز خدمتتان عرض کنم با مروری گذرا در رخدادهای سه دهه گذشته، فردمحوری محسوسی را میتوان در شما سراغ گرفت که در کنار خدمات شایسته و ماندگارتان خساراتی نیز از جهت این خصیصه بارز متوجه انقلاب شده است. برای نمونه مناسب است مسائل قبل از انتخاب آیتالله منتظری به عنوان "رهبر آینده " توسط مجلس خبرگان را از روایات حضرتعالی پی بگیریم: "آقای محمدی گیلانی به دفترم آمد و پیام امام را درباره برنامه مجلس خبرگان آورد... گفت که امام با انتخاب آقای منتظری [برای جانشینی رهبر] موافق نیستند. " (امید و دلواپسی، کارنامه و خاطرات هاشمیرفسنجانی سال 1364، نشر معارف انقلاب، سال 1387، ص312) آنچه در این زمینه بسیار حائز اهمیت است اینکه جنابعالی حتی به صورت تلفنی سایر شخصیتها را در جریان این پیام امام قرار ندادید بلکه شخصاً به دیدار امام رفتید تا نظر ایشان را تغییر دهید اما توفیقی نیافتید: "شب خدمت امام رفتم و راجع به پیام ایشان در مورد مجلس خبرگان مذاکره کردیم. نگرانند که تعین آیتالله منتظری به عنوان رهبر آینده، باعث عداوت و کارشکنی رقبای دیگر شود. " (همان، ص314) اما آیا نگرانی امام ناشی از واکنش احتمالی دیگران بود؟ در این زمینه مراجعه به خاطرات آیتالله محمدیگیلانی تا حدودی مسئله را روشنتر خواهد کرد: "یک روز قبل از مطرح شدن قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان (25/4/1364) من ضمن تماس با دفتر امام کتباً (از طریق آقای توسلی و آقای رسولی) از ایشان درخواست ملاقات کردم. در آن موقع اعلام شده بود که امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تکه کاغذی نوشتم مطلبی واجب و ضروری است، احساس وجوب کردم به عرض مبارک برسانم. امام اجازه دادند خدمتشان رسیدم. گفتم: "فردا قرار است موضوع قائممقامی آقای منتظری در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقای هاشمی بگویید مطرح نشود. من به آقای منتظری ارادت دارم؛ خدمتشان درس خواندهام؛ ایشان را عابد و زاهد میدانم؛ ولی این خصوصیات، کافی نیست. او از عهده این کار برنمیآید... " امام، گلههای سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه...! و اضافه فرمود: "احمد هم از او دفاع میکند! از منزل سیدمهدی هاشمی، دستنویسهای او را آوردهاند. من دیدم نامههای آقای منتظری از نوشتههای مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم "! سخن امام که به این جا رسید، من گفتم: "آقای منتظری عین نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: "امام خیال کرده که آنچه من برایش مینویسم، الهام از سیدمهدی میگیرم! " امام فرمود: "نامة مرا آورد در جلسه خواند؟! " گفتم: "بله! آقای سیدعباس خاتم و سیدجعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند. " امام فرمود: "او این طور است "! عرض کردم: "بفرمائید که فردا ایشان به عنوان قائممقام رهبری مطرح نشود. " امام قدری فکر کرد و فرمود: "احمد نیست، میشود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید بعدازظهر من ایشان را ببینم؟ " عرض کردم: "بله؛ به آقای هاشمی نفرمائید که من آمدم [و این جریان را خدمت شما گفتم] به هیچ کس نگوئید. میترسم مرا هم شمسآبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند "! این را که گفتم، امام اعلیالله مقامه- سه بار خندید و فرمود: "خاطرت جمع باشد " از دفتر امام، حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح، خدمت امام رسیدم. کاری داشتم فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم... پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام، امام فرمودند: "موضوع قائممقامی آقای منتظری را فردا مطرح نکن. " گفتم: "چرا؟ ما در اجلاسیة قبل، به آقایان گفتهایم که ایشان را به عنوان قائممقام، مطرح کنیم. " فرمود: "نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته... " گفتم: "ما اعلام کردهایم. نمیشود... " (سنجه انصاف، محمدیریشهری به نقل از سخنرانی محمدی گیلانی، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث قم، سال 1386، صص16 الی 18)
این که چرا حضرتعالی به نظر امام در این مسئله بسیار مهم که سرنوشت انقلاب را رقم میزد توجه نفرمودید صرفاً یک خطا نیست بلکه یک نگرش است. حضرت امام به دلیل منحرف دانستن جریان مهدی هاشمی که بر بیت آقای منتظری حاکمیت یافته بود ایشان را صالح برای رهبری نمیدانستند. این یک نگرش اصولی است که با باورهای اعتقادی ما منطبق است. اما یک نگرش سیاسی دیگری نیز وجود داشت که امیدواریم خود قضاوت کنید که شما با این نگرش دوم به چه میزان همراه بودید. همانگونه که میدانید آیتالله منتظری از ابتدای سال 1360 آمادگی خود را برای رهبری آینده بروز داده بود و لذا مورد توجه جریانات سیاسی غیرهمخوان با انقلاب قرار گرفت. حال سئوال این است که چرا و چگونه مناسباتی از سوی نیروهای نه چندان سالم در اطراف کسی که در آینده جایگاهش اهمیت مییابد شکل گرفت؟ پاسخ این سئوال را باید در ویژگیهای شخصیتی امام جست. ایشان با اعتقادی راسخ به اصول و مبانی اسلام اصیل و با هوشیاری و دقتی بینظیر در هدایت انقلاب و با قاطعیتی مثال زدنی در پیشبرد اهداف نهضت اسلامی مردم ایران، رهبری جامعه را برعهده داشت و به این ترتیب راه را برای ایجاد هرگونه انحرافی در مسیر حرکت انقلاب مسدود ساخته بود. از همین رو برخی گروههای روشنفکری متمایل به اندیشههای شرقی یا غربی که از پایگاه چندانی در میان مردم برخوردار نبودند، برای تحقق اهداف خود بهترین راه را "رهبرسازی " در عرض امام میدیدند. حداقل دستاورد این اقدام به زعم این جریانات، ایجاد شکاف در رهبریت جامعه بود. از سوی دیگر طیفی از ارادتمندان انقلاب بعد از بروز بیماری قلبی امام و بستری شدن ایشان دچار دلنگرانیهای عدیدهای برای استمرار نظام نوپای جمهوری اسلامی شدند لذا طبیعی بود که به منظور اطمینان خاطر بخشیدن به مردم درباره نهاد رهبری به چارهاندیشی بپردازند.
جناب آقای هاشمی! در این میان جنابعالی که با هر دو طیف ارتباط داشتید هرچند پایگاه اصلیتان در طیف دوم یعنی ارادتمندان انقلاب بود، حتی بعد از اطلاع از نظر حضرت امام، همچنان بر گزینه آقای منتظری تاکید ورزیدید زیرا صرفاً این انتخاب نقش محوری شما را در ارتباط با دو طیف حفظ میکرد. شما حتی در زمان تنظیم خاطرات سال 64 نه تنها به تلاشهای اطرافیان و جریانهای سیاسی خاص برای رهبرسازی از آقای منتظری در برابر امام هیچگونه اشارهای ندارید بلکه با مطرح کردن نامه تعارف آمیز ایشان به خبرگان اینگونه وانمود میسازید که گویا تدارک دیدنها برای رهبر آینده وجود خارجی نداشته است: "آقای مشکینی مختصری صحبت کردند و سپس نامه آقای منتظری را خواندند که با تشکر از خبرگان خواسته بودند که از انتخاب ایشان به عنوان جانشین امام در زمان حیات امام منصرف شویم. " (امیدو دلواپسی، کارنامه و خاطرات سال 64 هاشمیرفسنجانی، به اهتمام سارا لاهوتی، نشر معارف انقلاب سال 1387، ص317) در حالی که آیتالله مشکینی طی نامهای در پاسخ به نامه آیتالله منتظری، به وضوح و روشنی به آمادگی ایشان و اطرافیان اشاره میکند و در پاسخ به تعارفات میگوید: "و اما قولکم: با وجود حضرات آیات عظام تعیین آن جناب توهین به مقام رهبری و آیات است. فتقول لابأس بذالک فیالجمله؛ زیرا مقدمه آن را قبلاً عدهای بزرگان در مصاحبهها و روزنامهها به جا آوردهاند و خود جنابعالی نیز با اعلام آمادگی عملی برای مرجعیت و رهبری و انجام برخی از مقدمات هر دو امر اقدام فرمودهاید... " (پیوستهای خاطرات آیتالله منتظری، ص923)
نکته دیگری که جنابعالی در خاطرات خود به آن اشاره نمینمایید اعتراضات و گلایههای دوستان انقلاب در جلسه خبرگان به اطرافیان آقای منتظری، از جمله بیت ایشان است، اما آقای مشکینی در ادامه نامه به این حقیقت تلخ اشاره دارد: "در خاتمه چون کلام بدینجا کشید جسارتاً معروض میدارد نظر اغلب دوستان برای روز مبادا شمایید، لکن با یک نگرانی از ناحیه بیت و بعضی حواشی آن جناب که متاسفانه به قول آن مرحوم، مراجع قبلی پس از مرجعیت گرفتار میشدند و شما قبل از آن، من در این باره لامتثال امرکم کلی میگویم پیوسته از دوستان صمیمیتان اظهار ناراحتی میشنوم حتی در مجلس نیز مطرح شد و بیسروصدا گذشت و قبلاً هم پس از سمینار ائمه جمعه برخی به حقیر میگفتند حضورتان گفته شود و اینان از دوستان مخلص آن جنابند و شما را برای اسلام میدانند و راضی نیستند شخصی که از آن عموم است در قبضه خصوص باشد. " (همان، صص4-923)
جناب آقای هاشمی حضرتعالی قبل از این تاریخ یعنی قرار گرفتن انتخاب آقای منتظری در دستور کار خبرگان از حساسیت شدید امام نسبت به تحرکات باند مهدی هاشمی کاملاً مطلع بودید: "پیش از ظهر احمدآقا آمد و گفت سپاه اصفهان به دستور امام در مورد گروه قهدریجان- که احتمالاً روحانیت بیدار و شاید حزبالله هم باشند- تحقیق کرده و آنها را دارای تشکیلات مخفی و خانه امن میداند. قرار شد با آیتالله منتظری در میان گذاشته شود. " (امید و دلواپسی، ص300) با وجود اینگونه قراین دال بر این که گروه مهدی هاشمی با وجود قتلهای متعدد در پرونده خود همچنان فعالیتهای پنهان و مخفیاش را ادامه میدهد، امام از تقویت و فراهم شدن زمینه حاکمیت این جریان پرمسئله بر امورات کشور از طریق انتخاب آقای منتظری به شدت نگران بودند. با وجود این نگرانی بحق امام، شما بعد از اطلاع از نهی ایشان حتی سران قوا را در جریان قرار نمیدهید، بلکه صرفاً در روز قبل از جلسه خبرگان در نشستی با احمدآقا (به این دلیل که ایشان نیز با نظر شما کاملاً همراه بود) در مورد نظر امام مذاکره میکنید که این بدین معناست که امام همچنان بر مخالفتشان باقی بودند: "عصر احمدآقا آمد و راجع به برنامه مجلس خبرگان در خصوص رهبری آقای منتظری و نظر امام مذاکره کردیم. " (همان، ص316)
همانگونه که اشاره شد جنابعالی علاوه بر سران سه قوه حتی هیئت رئیسه مجلس خبرگان را در جریان امر امام قرار نمیدهید، در حالی که با توجه به حساسیت آقای مشکینی به عنوان ریاست این مجلس نسبت به اطرافیان آقای منتظری، ایشان قطعاً میتوانست تمهیدی مناسب بیندیشد. برای درک این تعلل باید به نقشی توجه کرد که شما در مدیریت و هدایت خط سه (که مهدی هاشمی یکی از شاخصهای اولیه این جریان به شمار میرفت) برای خود تعریف کرده بودید. متاسفانه این تصور که میتوانید مقبول همه جریانات واقع شوید نوعی عدول از اصول را در شما تقویت کرده است. به این روایت آقای ریشهری که با دستور قاطعانه امام در سال 65 به دنبال پیگیری جنایات مهدی هاشمی است توجه کنید: "روزی آقای هاشمیرفسنجانی از باب خیرخواهی به این جانب گفت: چه بسا امشب، امام از دنیا برود و فردا آقای منتظری رهبر باشد؛ در آن صورت، تو نمیتوانی در داخل ایران زندگی کنی. بنابراین، مصلحت نیست موضوع مهدی هاشمی را این طور دنبال کنی... " (سنجه انصاف، بررسی برههای حساس از تاریخ رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، محمدی ریشهری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، قم، سال 1386، ص36)
تلاش شما برای بازداشتن آقای ریشهری از تبعیت کامل از فرمان امام در حالی است که به خوبی از دستور ایشان مطلعید: "حاج احمدآقا آمد و گفت امام نظر قاطع دارند که گروه سیدمهدی هاشمی باید طرد و تعقیب شوند. نگرانیمان این است که آیتالله منتظری سخت برنجند و ضرر کنیم. پیشنهاد کردم که برای تعدیل نظراتشان خدمت امام برسم. " (اوج دفاع، کارنامه و خاطرات 1365 هاشمیرفسنجانی، به اهتمام عماد هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 88، ص270) البته فراموش نکردهاید که در همین ایام پیشنهاد یک ماموریت خارج از کشور را نیز به مهدی هاشمی میدهید: "بعداً آقای هاشمی جریان پیشنهاد مسافرت من به خارج از کشور را مطرح نمودهاند. " (سنجه انصاف، ص370) جالب اینکه تلاشهای گسترده برای تعدیل نظر امام نیز به جایی نمیرسد: "نظر امام این است که تعقیب شوند و به آقای منتظری هم گفته شود که دخالت نکنند و نهضتها هم از آنها گرفته شود. ما گفتیم ممکن است تعقیب قضیه، به افراد نزدیک بیت آیتالله منتظری منجر شود. پیشنهاد کردیم که کوتاه بیائیم. " (اوج دفاع، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1365، ص289)
جنابعالی در فرازی دیگر اصرار بر آزادی مهدی هاشمی بعد از دستگیری وی و حتی با وجود روشن شدن ابعاد وسیعتری از جنایاتش را اینگونه مطرح میسازید: "شب مهمان آقای موسوی اردبیلی بودیم بیشتر بحث درباره مساله آقای منتظری بود... نظری این بود که مانعی ندارد، سیدمهدی و افرادش را بعد از تکمیل بازجوییها آزاد کنند. " (همان، ص307)
در حالی که مهدی هاشمی متهم به 27 فقره قتل و تخلفات عدیده بود (سنجه، انصاف، ص68) براستی بر اساس کدام الگو و مبتنی بر کدام اصول تلاش داشتهاید مشی و قاطعیت امام را در برخورد با ناراستیها کنُد کنید؟ متاسفانه باید گفت مشکل دیروز و امروز ما در ایجاد حریمهای کاذب برای منصوبان است. به چه دلیل میبایست تخلفات نزدیکان ارکان نظام نادیده گرفته شود و عدهای به این بهانه از قانون مستثنی گردند؟ مگر نه آنکه حضرت امام به صراحت و بارها اعلام کرده بودند احمد که عزیزترینها نزد من است اگر تخلفی مرتکب شود باید با او برخورد شود.
اما مرور کنیم بر حدیث دیگری از پیگیریهای شما برای برسمیت شناخته شدن حریمهای کاذب: "آقای منتظری پس از آن که از احضار هادی هاشمی آگاه شد، تلاش کرد از بازداشت وی پیشگیری کند. از جمله اقدامات ایشان- که من بعداً مطلع شدم- این بود که با یکی از سران قوا، تلفنی تماس میگیرد و تقاضا میکند: "آقا هادی برای بازجویی به تهران نیاید، که آبروی من میرود. همین جا از او بازجویی کنند. گویا لحن تقاضا، به گونهای بوده که آن مقام مسئول خیلی تحت تاثیر قرار میگیرد و یکی دیگر از سران قوا را واسطه قرار میدهد که از این جانب بخواهد به نظر آقای منتظری عمل کنم؛ اما بازجویی از هادی هاشمی، در بیت آقای منتظری، نقض غرض بود، زیرا چیزی را روشن نمیکرد، و لذا عرض کردم که او نیز مانند سایر متهمان این پرونده، باید در زندان، بازجویی شود؛ اما برای رعایت احترام بیت آقای منتظری، پس از بازجویی، اگر مسئله حادی کشف نشد او را مرخص خواهم کرد. ایشان فرمود: "آقای... میگوید: "آقای منتظری جوری با من صحبت کرد که من بریدم. حالا شما خیلی فشار نیاورید. ". در پاسخ عرض کردم که: "ایشان از اول هم بریده بود " زیرا از ابتدا، با برخورد با جریان مهدی هاشمی مخالف بود... هنگامی که دیدم ایشان خیلی اصرار میکند، عرض کردم: "چرا از من میخواهید کوتاه بیایم؟ به امام بگوئید، من هر چه امام بفرمایند عمل میکنم. " (سنجه انصاف، محمدیریشهری، صص7-196)
جناب آقای هاشمیرفسنجانی! این فرمایش دقیق است که حضرتعالی یاور امام بودهاید و خدمات شایان توجهی در مسیر انقلاب داشتهاید اما انتظار نداشته باشید که جامعه چشم خود را بر روی این تفاوت مشی ببندد. براساس نگاه امام و مشی رهبری هیچگونه حاشیه امنی برای متخلفان نباید بوجود آید. اما آیا میتوانید ادعا کنید که در تاریخ انقلاب در این مشی با رهبری انقلاب همراه بودهاید؟ جنابعالی که اتهامات مطرح شده توسط آقای احمدینژاد را نسبت به نزدیکان خویش غیراصولی میدانید و آنچه را در مناظره ایشان با آقای میرحسین موسوی در این زمینه مطرح شد را با عملکرد منافقین مقایسه میکنید: "متاسفانه اظهارات عاری از حقیقت و غیرمسئولانه آقای احمدینژاد در جریان مناظره با مهندس موسوی و مقدمهچینیهای قبل و حوادث بعد از آن، خاطرات تلخ اظهارات و اقدامات منافقان و گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب و... را به نمایش گذاشت. " (روزنامه جمهوری اسلامی، 20/3/88، ص3) مناسب است به این نکته نیز عنایت فرمائید که در گذشته در برابر انتقادات کاملاً مسئولانه و دلسوزانه از اطرافیان و مدیران منصوبتان، برخورد چندان متواضعانهای نداشتهاید. همچنین اگر از شما سئوال شود که به لحاظ روشی آیا بین عملکرد آقای میرحسین موسوی و آقای احمدینژاد در مناظره انتخاباتی تفاوتی وجود داشت یا خیر چه پاسخی ارائه خواهید داد؟ مگر جز آن بود که هر دو این بزرگواران افرادی را با ذکر نام و مشخصات متهم ساختند که فیالمجلس امکان دفاع از خود را نداشتند؟ اگر اظهارات آقای احمدینژاد را چون متوجه منسوبین شماست یادآور عملکرد منافقین میپندارید چرا نسبت به مسائل مطرح شده توسط رقیب انتخاباتی ایشان- که به هر دلیل مورد حمایت گسترده و همه جانبه شما واقع شده بود- هیچگونه اظهارنظری ننمودید؟ بگذارید مبنا را بر صحت قضاوت بسیار تند شما بگذاریم (البته نحوه بیان مسائل از جانب آقای احمدینژاد خالی از اشکال نبود). مبتنی بر این فرض، در صورتی که هم نحوه طرح اتهامات را غیراصولی و هم موضوعات طرح شده را عاری از حقیقت بپنداریم، این بدان معنی خواهد بود که واکنش تند حضرتعالی نه به دلیل دفاع از منسوبان بلکه به دلیل دفاع از حق و اصول بوده است. لذا آیا میتوانیم به این نتیجه نائل آئیم که دیگر به ایجاد حریمهای کاذب معتقد نیستید؟ اجازه بدهید در این زمینه در ادامه بحث نگاه دقیقتر و مستندتری به آنچه از خود به ثبت رساندهاید، داشته باشیم. اما نکته دیگری که در نامه نه چندان محترمانه شما به رهبری بر اهل نظر پوشیده نیست عدم اعتقاد به چرخش قدرت واقعی است. بهتر از هر سیاستمداری میدانید که چرخش قدرت واقعی هزینه دارد چراکه رقابت سیاسی در عرصه انتخابات بدون خطا ممکن نخواهد بود. بدون شک هیچ یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم در تبلیغات انتخاباتی خود عاری از لغزش نبودند (اعم از کاندیدای مورد حمایت حضرتعالی و نیز کاندیدای رقیب) اگر آنگونه که شما مدعی هستید در انتخابات اخیر نقش محوری برای حفظ قدرت در جریاناتی که در گذشته سکان اجرایی کشور را در دست داشتند، ایفا ننمودید، چرا میبایست در قبال یک خطای فردی غیرهمسنخ با گذشتگان، چنان برافروخته شوید که رهبری را به چالش بکشید؟ دقیقاً به همین دلیل بسیاری از صاحبنظران معتقدند شما با علم به این واقعیت که رهبری هدایت کننده فضای سیاسی کشور به سوی فراهم شدن زمینهها و بسترهای لازم برای چرخش قدرت واقعی است، هزینهها را برای ایشان سنگینتر میکنید. والا منطقاً نامه شما میبایست خطاب به کسی میبود که از فضای باز ایجاد شده در یک رقابت جدی درست استفاده نکرده است. صاحب این قلم به استناد شواهد و قرائن بسیار معتقدم در انتخابات نهم ریاستجمهوری هر یک از سایر نیروهای جوانی که با حضرتعالی رقابت میکرد چنانچه اکثریت آرای ملت را از آن خود میساخت، با مقاومت جدی و مستمر حضرتعالی و اطرافیانتان مواجه میشد تا ثابت گردد که کشور صرفاً توسط جریان ثابت حاکم شده در گذشته قابل اداره شدن است. این ادعایی بود که به کرات توسط عناصر اصلی ستاد انتخاباتی حضرتعالی مطرح شد، ضمن آنکه مروری بر حجم سنگین تبلیغات مخرب علیه آقای قالیباف توسط فرزندان شما در زمانی که نظرسنجیها او را رقیب اصلیتان نشان میداد، نوعی عدم اعتقاد به چرخش قدرت را به نمایش میگذارد. البته نبود چنین باوری در نزدیکان شما کاملاً مسبوق به سابقه است. جنابعالی نیز به کرات در محافل مختلف از جدی گرفته شدن چرخش قدرت انتقاد کردهاید. همچنین قطعاً به خاطر دارید که برای اولین بار در هشتم آبان سال 73 یعنی نزدیک به سه سال به پایان ریاستجمهوری دور دوم حضرتعالی، آقای عطاءالله مهاجرانی معاون حقوقی و پارلمانیتان بحث تغییر قانون اساسی به منظور بهرهمندی بیشتر از توانمندیهای شما را مطرح ساخت. ایشان در مصاحبه با روزنامه انگلیسی زبان "ایران نیوز "، محدودیت قانون اساسی در مورد عدم امکان حضور مستمر بیش از دو دوره شخصیتهایی چون شما در مسند قوه مجریه را غیراصولی اعلام داشته و خواهان رفع این مانع قانونی شد. (کیهان هوایی، شماره 1106، 18 آبان 1363) مسلماً در جامعهای با روابطی سالم، هر یک از نهادها به وظیفه خود واقفند و عامل خوف از جابجایی عناصر اجرایی در چارچوب قانون چندان جدی نیست و نمیتواند انگیزه اقدامات خلاف قاعده باشد، زیرا قانون و سیاستهای تدوین شده، در جایگاهی رفیعتر از مجریان قرار دارند. بدین لحاظ یکی از پیامدهای بسیار مثبت حضور و فعالیت نیروهای سیاسی و احزاب مختلف، رها شدن پستهای اجرایی به محض پیروزی رقیب است. بدون شک این جابهجایی بدون دغدغه، موجب رشد متوازن نیروهای مستعد جامعه میشود. البته فراز و نشیب کیفی نیروهای اجرایی در روند جابجاییها از جمله تبعات ثابت نماندن قدرت اجرایی در انحصار یک جریان است
تاریخ : سه شنبه 88/5/13 | 11:35 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()